به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر مشروح جلسه سی و هشتم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه میخوانید؛
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
ادله روایی خروج بدعت گذار از اصالة الحرمه
روایات متعدد و ادله زیادی داریم بر اینکه مبتدع لا حرمة له، لا حرمة له یعنی معایب او را باید علناً گفت، نه اینکه فقط جایز است بلکه باید علناً گفت و باید آبروی او را در جامعه زیر سوال برد. که حالا ما برای نمونه به چند روایت اشاره میکنیم.
مرحوم کلینی روایت میکند و سند هم سند خوبی است: «محمد بن یعقوب عن محمد بن محمد بن حسین -البته شاید صحیح محمد بن یحیی عن محمد بن حسین باشد گرچه در نسخه اینجا این (سند اولی) آمده است اما در حاشیه گفته عن محمد بن یحیی عن محمد بن حسین، چون محمد بن محمد بن حسین نداریم، اینجا محمد بن یحیی عن محمد بن حسین است که هر دو ثقه هستند، - عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن داوود بن صرحان عن ابی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلیالله علیه و آله و سلم إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ.»
چرا اهل الریب را اضافه میکند؟ زیرا معلوم میشود دشمنان دین یک نوع از جنگ فرهنگی را که علیه دین راه میاندازند؛ جنگ تشکیک در صحت عقاید دینی است، یعنی نمیتوانند چیزی اضافه و وارد کنند پس همان چیزی که از دین است را زیر سوال میبرند و تشکیک ایجاد میکنند؛ برای مثال میگویند چه کسی گفته حجاب واجب است، چه کسی گفته فلان چیز واجب است، چه کسی گفته فلان چیز حرام است؟ این کار آخوندها است. اهل الریب یعنی کسانی که چنین میکنند. لذا آنها هم مشمول این روایت هستند؛ یعنی ما که میگوئیم اهل البدع منظور این است که اهل الریب را هم شامل میشود. مبتدع هم یعنی کسانی که میخواهند با دین جنگ کرده و غیر دین را بهعنوان دین به مردم قالب میکنند، «إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبِدَعِ وَ الرَّیْب مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُم» .
لذا در مقابل آنها برائت را اظهار کنید. اینکه میگوئید گاهی ما نسبت به بعضی مسائل یک حساسیتهایی نشان میدهیم و گاهی بعضیها هم ما را نصیحت میکنند که چرا نسبت به آن چیز شما اینگونه موضع گرفتی، خب این تکلیف شرعی است؛ شماها هم حرف بزنید تا ما حرف نزنیم. وقتی کسی حرف نمیزند باید چهکار کنیم؟
جواز سبّ و بدگوئی در مورد اهل بدعت
«فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُم وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِم» ؛ سبّ کنید یعنی دشنامشان بدهید. البته منظور از دشنام دشنامهای غیرشرعی نیست. بدیهایشان را بگویید؛ بگویید شما بد هستید، شما کار خلاف میکنید. چون واقعاً آنها دین ندارند. یعنی آنهایی که اهل بدعت هستند [واقعاً دین ندارند]. یعنی این دکانهایی که بازکردهاند برای گمراهی مردم است. اهل بدع وقتی بدعتگذار شد دیگر زیر همهچیز میزند مگر در حدی که بتواند یک وجاهتی برای خودش در مردم ایجاد کند.
«وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِم وَ الْقَوْلِ فِیهِم» ؛ یعنی بدیهایشان را بگویید و بدگویی از آنها کنید و بدگویی از آنها نقل مجالس شما شود. و القول فیهم و الوقیحة؛ وقحیه هم یعنی همین بدیهایشان را بگویید.
معانی عبارت «بَاهِتُوهُمْ» در روایت
«وَ بَاهِتُوهُمْ کَی لَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَام» . این «بَاهِتُوهُمْ» دو معنا میتواند داشته باشد: یک معنای این است که به آنها بهتان بزنید و حتی بهتان کاری که نکردهاند را نیز به آنها بزنید؛ زیرا آنها اصلاً حرمت ندارند؛ نهتنها حرمت ندارند اصلاً واجب است که آنها را در جامعه از اعتبار بیندازید و کاری را که نکرده نیز به او نسبت دهید. لذا ممکن است منظور از «بَاهِتُوهُمْ» این باشد اگر هم این باشد خب مخالف با موازین نیست. یا ممکن است مراد از «بَاهِتُوهُمْ» یعنی صریح با آنها برخورد کنید؛ یعنی با کنایه و تعارف و با ملاحظات دیپلماتیک با آنها رفتار نکنید. نباید با کسی که کار خلافی کرده و جهراً کار خلاف میکند -یعنی کار خلاف به معنای ادخال ما لیس فی الدین میکند- و به دین خدا آسیب وارد میکند تعارف کرد که مثلاً لطفاً، ببخشید. لطفاً ندارد بلکه باید با او محکم و صریح حرف زد. من گاهی گفتهام: این امربهمعروفها و نهی از منکرها که ما میکنیم و مثلاً در هواپیما که سوار میشویم از فلان تقاضا میکنیم که حجاب اسلامی را رعایت کن به این شکل نیست و نباید تقاضا کرد. این دیگر امربهمعروف نیست؛ امربهمعروف این است که بگویید انجام بده، انجام نده. اینها نکته دارد؛ حالا اگر وقتی بحث آن شد روشن میکنیم که به چه شکل است.
البته نباید به شکلی باشد که از خودبیخود شود اما باید بداند که این کار چیست؟ الزامی است؛ یکطوری نباید با او صحبت کرد که از حرف خودت بفهمد که تو میتوانی این کار را بکنی و میتوانی نکنی و حرف خود شما این را به او بفهماند، زیرا اینکه دیگر نهی از منکر نشد. آقا این کار خلاف است و نباید بشود؛ «وَ بَاهِتُوهُمْ» این کار بدعت است. در روایتی دیگر صراحتاً میفرماید به پیشانیهای آنها بزنید. بزنید یعنی نه اینکه با دست بزنید یا با یک آلتی؛ بلکه یعنی حرفتان را آنقدر صریح و بیپرده بزنید تا مردم از شک و شبهه بیرون بیایند. شمایی که اهل دین و حافظ و نگهبان دین هستید باید چنین کنید. او که خودش ضد دین است، او که دشمن دین است او سعی میکند همهچیز را باهم مخلوط کند، خب اگر شما هم که صاحب دین و مدافع و نگهبان آن هستید شل حرف بزنید یا اگر دوپهلو حرف بزنید این کار جلوگیری از بدعت نمیشود. شما دیگر نباید دوپهلو حرف بزنید، باید صریح صحبت کنید. البته صریح صحبت کردن به معنای این نیست که طوری صحبت کنید که شخص را روی آن کاری که میکند مصرتر کنید؛ بلکه میتوان هم مؤدبانه و هم محکم صحبت کرد؛ باید محکم صحبت کرد و گفت: آقا این کار خلاف است، این کار حرام است، این کار نباید شود و نباید انجام دهی. این چیزها باید در امربهمعروف و نهی از منکر بیاید و همچنین در مقابله با اهل بدعت اینگونه باشد
لزوم برخورد جدی و محکم با بدعت گذاران
«وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْ لَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَام». «لَا یَطْمَعُوا» یعنی اگر شما شل آمدید او میفهمد که میشود رخنه ایجاد کرد، این آقا که خودش رأس کار است، این آقا که خودش محافظ است، این آقا که خودش سنگربان است این سنگربان گاهی چرتش میزند و در سنگربانیاش خیلی جدی نیست. این معلوم میشود که شما در کارتان شل هستید. البته در رسانهها خوب است تعریفشان کنند اما یکبار و دو بار وقتی اتفاق میافتد معلوم میشود که شل عمل میکنید. مرزتان را نگهدارید، نباید مرز را طوری نگه داشت که رخنهپذیر باشد، رخنهها را باید بررسی کرد و جلو آن را گرفت. رخنه نباید باشد. خب وقتی ما اینگونه گفتیم -ما که مرزبان دین هستیم- اگر گفتم آقا اگر این کار را نکنید بهتر است یا میبخشید شما این کار را میکنید اگر اینگونه شود بهتر نیست؛ اینها خیلی خوب است.
گاهی اصلاً امکان امربهمعروف و نهی از منکر آنگونه نیست و انسان ناچار است اینگونه صحبت کند. اما آنجایی که جای امربهمعروف و نهی از منکر است اینگونه حرف زدن دیگر نهی از منکر نیست؛ آنجایی که یک مبتدعی در دین بدعتگزاری میکند و شما هم قادر هستید -اگر قادر نیستید و نتوانید آن حرف دیگری است، در موارد عذر حرف دیگری است- و میتوانید حرف هم بزنید، دیگر نباید قضیه را ناقص کرد. «وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْ لَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَام وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ» ؛ باید کاری کنید که مردم از اینها دوری کنند. «وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِم»؛ به دلیل اینکه بدعتگذاری کار خطرناکی است؛ بدعتگذاری یعنی او را معتقد در آن دینی میکند که این بدعتگذار آن دین را اختراع میکند.
عدم پذیرش توبه بدعت گذار
«یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَة» یکی از جاهایی که توبه پذیرفته نمیشود در همین بدعتگذاری است.
در روایت وارد شده است که کسی بدعتگذاری کرد و عده زیادی از او پیروی کردند بعد خواست توبه کند، نزد یکی از انبیا آمد و میخواست که توبه کند. به او فرمود: توبه تو پذیرفته نمیشود مگر اینکه بروی تکتک این کسانی که گمراه کردی را به راه بیاوری. رفت سراغ آنها که آنها را به راه بیاورد به او گفتند تو خودت هم کافر به این دینی شدی که آوردی؛ همین حرف درست است و تو غلط میکنی مخالفت میکنی، هرچه گفت والله من دروغ گفتم، گفتند نه تو دروغ نگفتی و همینطور درست است. این است که این حد اصرار میشود که با بدعتگزار با تعارف و با میانهروی و با نیم بر کردن کار نباید برخورد شود بلکه باید صریح برخورد کرد.
روایت دوم روایتی است که در محاسن آمده است: «مَنْ أَتَی ذَا بِدْعَةٍ فَعَظَّمَهُ فَإِنَّمَا یَسْعَی فِی هَدْمِ الْإِسْلَام» ؛ کسی که به سراغ صاحب بدعتی برود [سعی در هدم اسلام کرده است.] او مبتدع است؛ شمای وزیر و وکیل آنجا چهکار میکنید! حالا گفتیم فرض کنید که تسامح و تساهل است و کاری به کارشان نداشته باشید اما شما چطور میروید آنجا و مثلاً دستش را میبوسی، یا میروید در مجلس آنها شرکت میکنید! «فَإِنَّمَا یَسْعَی فِی هَدْمِ الْإِسْلَام»؛ باید برای مردم توضیح دهید؛ شما حق ندارید در مجالس آنها شرکت کنید، حق ندارید آنها را تعظیم و احترام کنید.
و صلیالله علی محمد و آله و سلم
نظر شما